آنگه که باتمام جنب وجوشش پشت نرده های یک اتهام به جرم پلیدی محصورشد اما با تمام وجوددرافکارزنده بودوچون شیطانش خواندیم خودراشیطان پرست دیدیم وهزاران بارتوبه واستغفاروگاهی ضعف واستمراردرآنچه گناه نامیدیمش نمودیم.اماهمگی میدانستیم که این یک گنه تحمیلی است چون آن رابرآنچه که خداوندمحدودش کرده بود محدودترش کرده بودیم.پسرکان درتکاپوی خلاص دخترکان فراری ازاتهامات گناه .بعضیم به گل نشته درمرداب گناه.وکسی چه می دانست شایدحس جنسی بهمراه گناه آمده بود