امروز مات و مبهوت قدمهایم بودم.چه ساده بود و پر احساس.گاهی در عجله هایم تنها یک پا به جلو میرفت و آن یکی در تعقیبش بود و اگر گام ها یم تندتر میشد چون زمانی که آهسته میرفتم هر بار یکی دیگری را تعقیب میکرد.گویی عمری راه میرفتم و نمیدانستم چگونه!
آرش
پنجشنبه 22 فروردینماه سال 1387 ساعت 05:01 ق.ظ